اولین مسافرت ایلیا
آقاایلیاروخوابوندم وحالاباخیال راحت می تونم بنویسم اولین مسافرت ایلیاجوووووون روزچهارم عیدبودکه همراه بابایی وداداشی ومامان رفتیم کرج خونه عزیزجون آخه همه بی صبرانه منتظرتشریف فرمایی پسرنازمابودندبه سفارش عزیزجون شب بااتوبوس راه افتادیم که شازده پسربتونه راحت بخوابه واذیت نکنه.اماچشمت روزبدنبینه اونم خودش ماجرایی شدتوی راه این نی نی طفلکی ما جرات نداشت گریه کنه تا می خواست صداش دربیادسینمو میذاشتم توی دهنش که نکنه گریش باعث اذیت بقیه بشه.ساعت7صبح رسیدیم کرج وقتی واردخونه عزیز شدیم خونواده خاله ثریاوخاله سارااونجابودندهمه واسه دیدن روی چون ماه پسری ازخواب نازشون بیدارشدن حتی آقاجون که معلوم شدخیلی تورودوستداره وتواون روز واسه تن...
نویسنده :
مامان آزاده
14:04